English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (493 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
takeoff fan U نیمدایره جلو میله پرش ارتفاع برای اغاز پرش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
descentheight U ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
terrain clearance U حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
standard U دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standards U دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
layout U وضع بدن بین اغاز پرش ارتفاع و فرود وارو باز
layouts U وضع بدن بین اغاز پرش ارتفاع و فرود وارو باز
crossrole U چرخش نیمدایره روی یک پا وچرخش نیمدایره روی پای دیگر
eastern roll U شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
continental shelf U مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
jump altitude U ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
perfect participle U وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
drivers U چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
driver U چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
strobe U سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
yards U میله وصل به دکل برای بادبان
yard U میله وصل به دکل برای بادبان
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
tan alt U ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
chimney-crane U [میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
offense U توپ اندازی وتلاش برای انداختن میله
drop height U ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter U ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
flare dud U گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
pressure altitude U ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude U ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
circularization U تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
pile height U ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
semicircle U نیمدایره
semicircles U نیمدایره
peg U میله چوبی با نوک تیز [برای محکم بستن چیزی به آنها]
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
semicircular canals U مجاری نیمدایره
semicirclar vault U طاق نیمدایره
semi circular parry U دفاع نیمدایره
semicircular U بشکل نیمدایره
altitude separation U اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
z scale U نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
traveler U میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
goal crease U نیمدایره جلودروازه لاکراس
loop U چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loops U چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
looped U چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
control column U فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude U ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
tenpin U میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
double wood U ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
dawned U اغاز اغاز شدن
dawns U اغاز اغاز شدن
dawn U اغاز اغاز شدن
dawning U اغاز اغاز شدن
feinting U حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted U حرکت از میله بالا به میله پایین
feint U حرکت از میله بالا به میله پایین
feints U حرکت از میله بالا به میله پایین
ocant altitude U ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
asynchronous computer U نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
shaft U میله ستون میله چاه
shafts U میله ستون میله چاه
low altitude U ارتفاع کم ارتفاع پست
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
apparent altitude U ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
low airburst U ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
rulers U میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
ruler U میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود
rolls U چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
rolled U چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll U چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
exmeridian altitude U ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
swing roll U چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
height datum U سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
terminus a que U اغاز
kick off U اغاز
scratch line U خط اغاز
jump off U اغاز
initio U در اغاز
initation U اغاز
incipience or ency U اغاز
inchoation U اغاز
origins U اغاز
origin U اغاز
primordium U اغاز
abinitio U از اغاز
onset U اغاز
venues U اغاز
venue U اغاز
authorship U اغاز
instep U اغاز
insteps U اغاز
kick-off U اغاز
kick-offs U اغاز
inception U اغاز
getaway U اغاز
getaways U اغاز
exordium U اغاز
get away U اغاز
commencement U اغاز
originationu U اغاز
entrancing U اغاز
entrances U اغاز
entranced U اغاز
beginnings U اغاز
initiation U اغاز
entrance U اغاز
beginning U اغاز
outset U اغاز
prime U درجه یک اغاز
launching U اغاز کردن
launches U اغاز کردن
launched U اغاز کردن
launch U اغاز کردن
inaugurator U اغاز کننده
wire to wire U از اغاز تا فرجام
primes U درجه یک اغاز
takeoff U اغاز پرش
introductive U اغاز کننده
initial point U نقطه اغاز
incipit U شروع و اغاز
takeoffs U اغاز پرش
births U اغاز کردن
commencing U اغاز کردن
primed U درجه یک اغاز
commences U اغاز کردن
commenced U اغاز کردن
initiate U اغاز کردن
inaugurated U اغاز کردن
birth U اغاز زاد
birth U اغاز کردن
nodal point U نقطه اغاز
births U اغاز زاد
revivals U اغاز رونق
start of taxt U اغاز متن
inaugurating U اغاز کردن
debut U اغاز کار
to take to U اغاز نهادن
som U اغاز پیام
start of heading U اغاز سرفصل
inaugurates U اغاز کردن
start bit U بیت اغاز
commence U اغاز کردن
debuts U اغاز کار
alpha U اغاز شروع
alphas U اغاز شروع
from a to izzard U از اغاز تا انجام
push off U اغاز کردن
incept U اغاز کردن
start of message U اغاز پیام
initiates U اغاز کردن
to push off U اغاز کردن
initialed U واقع در اغاز
inchoate U اغاز کردن
initial U واقع در اغاز
initialled U واقع در اغاز
begins U اغاز شدن
initiating U اغاز کردن
initialling U واقع در اغاز
lead off U اغاز کردن
leadoff U اغاز ضربت
thru U از اغاز تاانتها
alpha and omega U اغاز و فرجام
revival U اغاز رونق
at first U در اغاز کار
initiated U اغاز کردن
initials U واقع در اغاز
at the start U در اغاز کار
initialing U واقع در اغاز
soft start U اغاز نرم
self initiated U خود اغاز
uppermost U از اغاز از ابتدا
inaugurate U اغاز کردن
begin U اغاز کردن
begin U اغاز شدن
begins U اغاز کردن
jump off U اغاز حمله
wire U خط اغاز یا پایان مسابقه
to take arms U جنگ اغاز کردن
new departure U اغاز رویه تازه
christmas tide U هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
staggers U خط اغاز مسیر هر دونده
reoccupy U دوباره اغاز کردن
originated U اغاز شدن یاکردن
originate U اغاز شدن یاکردن
corrosive attack U اغاز و توسعه خورندگی
eolithic U متعلق به اغاز عصرسنگ
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com